جدول جو
جدول جو

معنی تا به تا - جستجوی لغت در جدول جو

تا به تا
لایه به لایه، جدا از هم، سر و سامان، چیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تو به تو
تصویر تو به تو
دارای تاها یا لاهای متعدد، تو در تو، لا بر لا، لا به لا، توه بر توه، تا بر تا، پرده در پرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زا به را
تصویر زا به را
بیچاره، در به در، بی خانمان، سرگردان، حیران
زا به را شدن: کنایه از ناگزیر از ترک جا و مکان خود شدن
زا به را کردن: کسی را ناچار از ترک جا و مکان مالوف خود کردن، حیران و سرگردان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لا به لا
تصویر لا به لا
دارای تاها یا لاهای متعدد، لا بر لا، توه بر توه، پرده در پرده، تا بر تا، تو به تو، تو در تو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تا بر تا
تصویر تا بر تا
دارای تاها یا لاهای متعدد، تو به تو، توه بر توه، تو در تو، لا بر لا، لا به لا، پرده در پرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تا به حال
تصویر تا به حال
تاکنون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جا به جا
تصویر جا به جا
عوض
فرهنگ واژه فارسی سره
لنگه به لنگه، نامتقارن، نامساوی، ناهم آهنگ، ناجور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بستگان هم خون، نفر به نفر
فرهنگ گویش مازندرانی
این دست و آن دست کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جانی تازه گرفتن، رمق یافتن، درهم شدن کلاف نخ
فرهنگ گویش مازندرانی
برابر شدن، به پایان کار رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
روی هم فشرده شده، لایه لایه
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت سرم زاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بی ملاحظه، مقابله به مثل، رو در روی هم قرار گرفتن، برابر
فرهنگ گویش مازندرانی
این دست و آن دست کردن، سماجت در کاری، کشمکش
فرهنگ گویش مازندرانی
روی هم فشرده شده، لایه لایه، پیاپی
فرهنگ گویش مازندرانی
به هدف رسیدن با تتمه ی امکانات، دهان به دهان شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لبریز، فشرده
فرهنگ گویش مازندرانی
جوراب یا کفش را لنگه به لنگه پوشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ماه آخر حاملگی
فرهنگ گویش مازندرانی
به هم نرسیدن، به آرزو نرسیدن، مغبون شدن از سهم
فرهنگ گویش مازندرانی